از سال 1960، میزان ثبتنام دختران و پسران در دبستان در کشورهای در حال توسعه افزایش چشمگیری یافته و مشارکت دختران در بسیاری کشورها با مشارکت پسران همگرایی پیدا کرده است.
اما برآورد تازه یونسکو (2006) حاکی از آن است که 43 میلیون دختر لازمالتعلیم در مدرسه ثبتنام نشدهاند، بسیاری دیگر زیر شش سال مدرسه میروند و در برخی کشورها بین دختران و پسران از این نظر فاصله وجود دارد.
این فاصله عمدتاً به علت تاخیر در تحصیل گروههایی است که حاشیهنشین اجتماع هستند، مانند گروههای اقلیت که دختران در آنها نسبت به پسران وضعیت نامساعدتری دارند. در واقع، برآورد ما این است که حدود 70 درصد این دختران محروم از تحصیل عضو این گروهها هستند.
این دختران محروم از تحصیل کجا هستند؟ بزرگترین گروه به وضوح در کشورهای مرکز و جنوب آفریقا (47 درصد) و جنوب آسیا (25 درصد) هستند.
در مراتب بعد شرق آسیا و منطقه اقیانوس آرام (11 درصد)، خاورمیانه و شمال آفریقا (9 درصد) و آمریکای لاتین و کارائیب، اروپای شرقی و آسیای مرکزی و شمال آمریکا و اروپای غربی (همه نزدیک به 3 درصد) قرار دارد.
با این حال، منطقه آمریکای لاتین و کارائیب از نظر درصد دختران محروم از تحصیلی که از گروههای حاشیهنشین اجتماع میآیند، در بالاترین مرتبه قرار دارد.
پیامدهای آموزشی برای این افراد حاشیهنشین به خصوص دختران محسوس است، از بیتوجهی آموزگاران در کلاس گرفته تا نابودی مدارس و خشونت علیه آموزگاران و جوامع. آنچه مزید این مشکل میشود، این است که گروههای حاشیهنشین اغلب کمتر دختران خود را به مدرسه میفرستند و اجازه میدهند که دختران زودتر از پسران دست از تحصیل بکشند.
در خلال یک دهه گذشته، اطلاعات زیادی در مورد چگونگی دسترسی به کودکان فقیر و کودکان گروههای حاشیهنشین به دست آمده است. بیشتر این تجربه از کشورهای توسعهیافته و کشورهای دارای درآمد متوسط حاصل شده است.
برنامههایی برای افزایش ثبتنام، حفظ میزان حضور در کلاس و یکسان کردن بهرههای یادگیری در میان بچههای گروههای حاشیهنشین تدوین شده است. به همین شکل، اطلاعات زیادی در مورد ارائه آموزش به دختران موجود است.
اما اطلاعات نسبتاً اندکی در مورد آموزش دختران از گروههای حاشیهنشین وجود دارد. این مقاله برخی از یافتههای مطالعه جدیدی را برجسته میکند. در این مطالعه علل محرومیت دختران عضو گروههای حاشیهنشین از تحصیل و راهحلهای آن بررسی شده است.
ابعاد مشکل
در ابتدا بهتر است کشورها را به دو دسته تقسیم کنیم. یک دسته کشورهای بسیار متجانس (مانند کره جنوبی و تونس که یک گروه قومی واحد با یک زبان مشترک و یک میراث فرهنگی مشترک دارند) و دسته دیگر کشورهای غیرمتجانس (که دارای چند گروه قومی با زبانهای مختلف و اغلب فرهنگهای متمایز هستند) است.
در گروه دوم، جوامعی که متفاوت از جامعه و اقتصاد غالب هستند، معمولاً در حاشیه قرار میگیرند. در این گروهها والدین، بچهها را از رفتن به مدرسه بازمیدارند، برعکس والدین در جوامع اکثریت که به طور فزایندهای دختران و پسرانشان را به مدرسه میفرستند.
چرا والدین گروههای اقلیت بچههایشان را از مدرسه رفتن بازمیدارند؟ دلایل آن پیچیده و متعدد است، از جمله مقاومت کلی در برابر تغییر، تمایل به حفظ یک هویت قومی جداگانه، بیعلاقگی به آنچه مدارس عرضه میکنند، نگرانی در مورد تبعیض و بدرفتاری، نیاز به نیروی کار کودکان و حرفهآموزی بچهها در خانواده، هزینههای مستقیم شهریه، کتاب و لباس، فرصتهای تحصیلی محدود پس از فارغالتحصیلی، بازده اقتصادی اندک برای کسانی که مدرسه رفتهاند، کمبود مدرسه خوب و قابل پذیرش و نگرانی در مورد امنیت (به خصوص در مورد دختران نوجوان).
در جوامع اقلیت امکان تحصیل پسران بیشتر از دختران است، زیرا پسران از فرصتهای بهتری در بازار کار برخوردارند. بسیاری از دختران شوهر میکنند و به خانواده شوهرشان میپیوندند. افزون براین، وقتی کودکان گروههای حاشیهنشین مدرسه میروند، احتمال ترک تحصیل آنان بیشتر و احتمال به پایان رساندن دبستان توسط آنان کمتر است.
تمام شواهد موجود نشان میدهد اگر دختران گروههای حاشیهنشین به مدرسه راه پیدا کنند، به خوبی یا حتی بهتر از پسران این گروهها در دبستان درس میخوانند (هر چند که سطح موفقیت درسی بچههای این گروهها به طور کلی پایینتر از بچههای گروههای اکثریت است).
این تفاوت بین بازده آموزشی دختران و پسران در کشورهای صنعتی نیز صدق میکند که دختران از نظر به پایان رساندن تحصیل در جمعیت گروه اکثریت از پسران پیش هستند.
وقتی مسائل مربوط به زبان، فرهنگ و رفتار در مدارس و دسترسی به مدارس خوب بهبود یابد، این امر همچنین در میان گروههای اقلیت صدق میکند. بیشتر مطالعات در کشورهای در حال توسعه و در حال گذار تفکیکی میان نتایج موفقیت تحصیلی قائل نمیشود، اما برخی مطالعات حاوی یافتههای امیدوارکنندهای در مورد دستاوردهای تحصیلی دختران است:
- در پرو، نمرات ریاضی و قرائت دختران روستایی تفاوتی با نمرات پسران روستایی نداشت، هر چند که بازده آموزشی بچههای روستایی به طور چشمگیری پایینتر از بازده بچههای شهری غیربومی بود.
- در اکوادور، دختران بومی نمرات بالاتری در امتحان کلاس پنجم از پسران گرفتند؛ نمراتی که به نمرات بچههای غیربومی نزدیک بود.
آموزش گروههای حاشیهنشین
از آنچه در مورد تحصیل دختران خانوادههای فقیر و حاشیهنشین به دست آوردیم، معلوم میشود که جذب و حفظ دختران در مدرسه نیازمند رویکردهای مختلف و هزینههای بالاست. تنوعات فرهنگی، تفاوتهای زبانی و نیازهای ویژه دختران (مانند امنیت و بهداشت) هزینهها را افزایش میدهد زیرا روشهایی مناسب هر گروه را میطلبد. سرمایهگذاری در دو سطح برای ثبتنام و حفظ بچههای محروم به طور کلی و دختران به طور اخص ضروری است.
بسیاری از کشورها هنوز فاقد فرصتهای آموزشی دارای کیفیت برای تمام دانشآموزان هستند. از این رو، نخستین امر بهبود کیفیت تحصیل با اجرای سه سیاست است: سیاستهای آموزشی را عادلانهتر کنید.
سیاستهایی که ممکن است عادلانه به نظر برسد، چه بسا علیه دختران عضو گروههای حاشیننشین باشد. مثلاً سیاستهایی که مستلزم کاربرد زبان گروه اکثریت در مدرسه است، شاید به زیان دختران عضو گروههای حاشیهنشین باشد، زیرا آنان کمتر از پسران در معرض زبان اکثریت هستند.
گزینههای تحصیل را افزایش دهید. نگرانی والدین در مورد امنیت دخترانشان ممکن است باعث شود از فرستادن آنان به مدارس رسمی که دور از خانه است، خودداری کنند. وجود پیشدبستان میتواند به فرزندان بچههای طبقات محروم کمک کند راحتتر بتوانند دوره رسیدن به مدرسه عادی را پشت سر بگذارند.
در برزیل، ترکیه، بولیوی و هند، پیشدبستانهایی که بچهها و مادرانشان در آن حاضر میشوند، باعث شده است میزان ترک تحصیل در دبستان کمتر و موفقیت آنان بیشتر شود. برنامههای جبرانی نیز سودمند است.
در برزیل، هند و اسپانیا برنامههای هدفمند و جبرانی در مدرسه یا بیرون از آن به منظور کمک به دانشآموزان طبقات محروم در مدرسه اجرا شده است. در هند که زنان جوان برای کمک به بچههایی که در درس عقب میافتند، استخدام شدند، بچههای خانوادههای فقیر بهره زیادی بردند.
رادیو، تلویزیون و کامپیوتر نیز فرصتهای موجود را برای دختران افزایش میدهد، به خصوص برای کسانی که پس از دبستان خانهنشین میشوند. محیط پیرامونی و مواد آموزشی را بهبود بخشید. احتمال ثبتنام دختران در محیط دارای شرایط نامطلوب (مثلا رطوبت سقف)، کلاسهایی که معلم در آن زیاد غایب میشود و مدارسی که امکانات آموزشی کافی ندارند، کم است.
دختران در این شرایط بیشتر ترک تحصیل میکنند. بچههایی که با چنین شرایطی در مدرسه میمانند، بازده آموزشی کمتری دارند. در حقیقت، مطالعات نشان میدهد کیفیت مدرسه برای دختران طبقات محروم مهمتر از پسران و بچههای خانواده طبقه متوسط است، زیرا والدین گروههای اقلیت اغلب انتظارات بیشتری از مدرسه و کیفیت آموزگاران دارند.
راهحلهای دیگر شامل تعمیر ساختمان مدارس، تقویت برنامه درسی و به کارگیری آموزگاران توانا و تخصیص امکانات بیشتر به مدارسی است که بازده آموزشی در آن پایین است.
دومین موضوع ایجاد مشوق برای خانوادههاست تا دخترانشان را به مدرسه بفرستند. کمکهای نقدی مشروط بدهید. این قبیل کمکها باعث میشود برخی از هزینههای آموزشی از آن محل پرداخت شود. البته میتوان پرداخت کمک را به رفتارهای مطلوب گره زد.
مدیریت کمکهای مالی اغلب دشوار است اما به خانوادهها انگیزه میدهد که بچههایشان را به مدرسه بفرستند. برنامههایی از این دست در بنگلادش، اکوادور و مکزیک موفقیتآمیز بوده است، هر چند که تاثیر مشخص آنها بر گروههای محروم ارزیابی نشده است.
بورس و مقرری ماهیانه به دختران بدهید. اعطای بورس به دختران دبیرستانی مشوق و کمک مالی لازم برای ماندن در مدرسه است و هزینههای تحصیلی خانوادهها را جبران میکند. این برنامه در کشورهای زیادی موفقیتآمیز بوده است، از جمله بنگلادش که باعث شد ثبتنام دختران به دو برابر میانگین ملی دختران افزایش یابد.
پرداخت مقرری ماهیانه به خانوادهها برای پرداخت هزینههای مربوط به تحصیل مانند لباس یکسان، کتاب، وسایل آموزشی و آمد و رفت کمک میکند. حتی فرصت کسب بورس باعث ارتقای موفقیت دانشآموز میشود.
برنامه تغذیه مدارس را اجرا کنید. تغذیه در مدارس باعث افزایش ثبتنام و حضور میشود. در کنیا، غذای مجانی حضور در کلاسها را 30 درصد نسبت به مدارس بدون غذا افزایش داد. به علاوه نمرات آزمون نیز به طور چشمگیری بالا رفت. اما ارزشیابیهای دقیق نشان داد تغذیه در مدارس بیشتر به سود پسران است تا دختران.
شرایط لازم گسترش آموزش
اقدامات عملی برای گسترش آموزش دختران اقشار محروم شامل برنامههایی است که مناسب والدین و دانشآموزان و از تلاشهای موفقیتآمیز فوقالذکر باشد. این قبیل اقدامات عموماً پر هزینه اما برای آوردن بچههای طبقات حاشیه به خصوص دختران به مدرسه و حصول اطمینان از ماندن و فارغالتحصیل شدن آنان ضروری است.
برنامههایی از این دست در آمریکا، شیلی، مالزی و مکزیک به اجرا درآمده است. اما کشورهای دارای درآمد پایین نمیتوانند هزینه اقدامات اضافه را که برای زیر پوشش قرار گرفتن گروههای حاشیهنشین و دختران لازمالتعلیم ضروری است، تامین کنند.
نشریه توسعه بانک جهانی/ ژوئن 2007